با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بعضی انسان ها با کسانی که وضح حالی خوبی دارند و در رفاه و آسایش هستند دوستمی شوند و خود را به عنوان دوست وفادار معرفی می کنند ولی وقتی همان انسان پولدار به مشکلات بر می خورد این دوست در ظاهر وفادار در مشکلات دوستش شریک نمی شود و دوستی با او را قطع می کنند.
معنی: ای وطنی که سلام و سرود من و نگهبان وجود منی و باعث غم و شادی و آزادگی من هستی( خطاب به تو هستم).
( ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جان پناهی جاودانه)"ای وطن"
معنی: ای وطنی که دلیل زنده ماندن منی،ای سرود راستی و درستی،ای دلیل زنده ماندن و نگهبان همیشگی جان من(خطاب به تو هستم).
(هم چو رویش در بهاران
هم چو جان در هر بدن
مثل بوی عطر گل ها
مثل سبزی در چمن "ای وطن"
معنی:ای وطنی که مثل رویش در فصل بهاری،مثل جان و روح در بدن هستی و مانند بوی عطر گل ها خوش بویی و مانند سبزی چمن باطراوتی(خطاب به تو هستم)
(مثل راز شعر حافظ
مثل آواز قناری
هم چو خوش ترین ها
هم چو باران بهاری" ای وطن"
معنی:ای وطنی که مثل رازی هستی که در شعر حافظ است، مثل آواز قناری زیبا هستی،مانند خوش ترین یاد ها در یاد می مانی و مثل باران بهاری،شادابی(خطاب به تو هستم).
(مثل غم در مرگ مادر
مثل کوه غصه هایی
مثل سربازان عاشق
قهرمان قصه هایی)"ای وطن"
معنی: ای وطنی که مثل غم از دست دادن در مرگ مادر هستی،مثل کوهی از غصه هایی و مثل سربازان عاشقی هستی که قهرمان صه ها می شوند( خطاب به تو هستم).
( هم چو آواز بلندی
از بلندی های پاک
با غروری، با گذشتی
با وفایی هم چو خاک)" ای وطن"
معنی :ای وطن تو مانند آواز بلند از قله های پاک بلند هستی،بسیار با غرور و با گذشتی و مانند خاک باوفا هستی(خطاب به تو هستم)
1)دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردندیکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و نکرد
2)علم، چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست، نادانی
3)نه محقّق بود، نه دانشمند چارپایی، بر او کتابی چند
4)آن تهی مغز را چه علم و چه خبر که بر او هیزم است یا دفتر
1)دو گروه از انسان ها هستند که بی فایده سعی و تلاش می کنند یک گروه آن هایی هستند که مال و ثروت جمع آوری می کنند و از آن استفاده نمی کنند و گروه دیگر کسانی هستند که علم و دانش را فرامی گیرند ولی به آن عمل نمی کنند .
2)هر چه قدر بیشتر علم را فرا بگیری چنانچه به آن عمل نکنی نادان هستی
3) اگر بر پشت چهار پایی باری از کتاب هم باشد او پژوهشگر و یا دانشمند نمی شود
4)آن حیوان چهارپا آگاهی و خبری ندارد که آنچه که بر پشت اوست هیزم است یا دفتر و کتاب
1)با اینکه سخن به لطف آب است , کم گفتن هر سخن , صواب است
2)آب ارچه همه زلال خیزد -- از خوردن پر , ملال خیزد
3)کم گوی و گزیده گوی , چون دُر -- تا زاندک تو , جهان شود پُر
4)لاف از سخن چو دُر توان زد -- آن خشت بود که پر توان زد
5)یک دسته گل ِ دِماغ پرور -- از خرمن صد گیاه , بهتر
1)با اینکه حرف زدن مانند آب خیلی خوب است,اما,کم حرف زدن بسیار بهتر و شایسته است
2)گرچه آب بسیار پاک و زلال است,اما اگر زیاد بنوشی اذیّت می شوی
3)در سخن گفتن زیاده روی نکن,کم حرف بزن اما حرف های خوب و درست,تا حرف خوب تو (هرچند کم) را دیگران بخاطر بسپارند.
4)درست نیست که حتی سخن خوب و درست را با زیاده گویی همراه کنی,زیرا آنچه که می توانی بسیار زیاد استفاده کنی مانند خشت و گل اهمیتی ندارد. (یعنی ارزش حرف خوب را با زیاده گویی و زیاده روی از بین نبر)
5)یک دسته گلی که با بو کردن آن احساس آرامش پیدا می کنی , از یک خرمن گیاه (مقدار زیادی گیاه را در یک جا جمع آوری کنن) بی فایده بهتر است